وکیل آزادی‌خواه و عدالت‌طلب «عبدالفتاح سلطانی» پس از تحمل بیش از هفت سال زندان، آزاد شد. آزادی آزاده مرد سلطانی البته جلوه‌هایی از غم و شادی توأمان در زندگی آدمی است: شادی آزادی او در کنار اندوه نبودن فرزندش. جدای از اظهارنظر در این مورد که آیا اساساً حبس او قانونی و عادلانه بود یا نه، اما کاش همان اراده‌هایی که تصمیم گرفتند او را آزاد کنند کمی زودتر به این تصمیم می‌رسیدند. آن وقت شاید امروز او شاهد استقبال «هما» نیز بود.



 در زندان تبحر و تسلط مثال‌زدنی آقای سلطانی بر قانون، موجب شده بود نه تنها از سوی زندانیان سیاسی بلکه از هر گروه و دسته و با هر عنوان اتهامی بلکه حتی از سوی مقامات زندان نیز برای طرف مشورت حقوقی قرار گیرد.



 «شجاعت» آقای سلطانی در بیان حقیقت و پایبندی به حق یکی خصوصیات برجسته او است. شرایط خاص ایران به طور اعم و شرایط زندان به طور اخص مستعد ملاحظه‌کاری و محافظه‌کاری است و هر فرد آزاد یا زندانی می‌تواند هزار و یک دلیل برای توجیه ملاحظه‌کاری و محافظه‌کاری خود ارائه دهد. اما گمان کنم هیچ کسی نباشد که اذعان کند آقای سلطانی چه در زمان آزادی و چه در دوران حبس در عین پایبندی به اصولی که به آن باور دارد، لحظه‌ای اسیر ملاحظه‌کاری ومحافظه‌کاری شده باشد. این «شجاعت معقولانه» او درس بزرگی برای همه ما است.



عبدالفتاح سلطانی پایبندی اصولی و کم‌نظیر به اصل برابری انسان‌ها در برخورداری از حقوق ذاتی انسانی دارد، و قائل به دفاع از این حقوق برای همه است. ویژگی معمول و مرسوم آدمها این است که در «نگرش»، «تحلیل» و آخرالامر «قضاوت» افراد و اشخاص دیگر، تمایلات و اعتقادات «ایدئولوژیک»، «سیاسی»، «اجتماعی»، «فرهنگی»، «طبقاتی»، «ملی» یا حتی «قومی» و «قبیله‌ای» و ... خود را، خواسته یا ناخواسته، دخیل نمایند و «قضاوت» و «نحوه برخورد» شان را بر این اساس سامان دهند. اگرچه جدا کردن کامل خود از این گرایش‌ها، تقریباً غیر ممکن است. اما هر کسی می‌تواند در یک فرآیندِ بسیار دشوارِ «خودسازی» از تأثیر «غریزی و ناخودآگاه» بودن این عوامل بکاهد و به تأثیری حداقلی و «آگاهانه» برساند. نمونه بسیار بارزی برای این «سعیِ» دشوار خودسازی عبدالفتاح سلطانی است. نحوه مواجهه و مراوده او با زندانیان، که از هر گروه و دسته‌ای با اعتقادات و گرایش‌ها و حتی اتهامات بسیار متفاوت بودند، نشانه‌ای برای اعتقاد قلبی و درونی‌شده آقای سلطانی به برابری انسانها در حقوق ذاتی‌اشان است.



 سلطانی بارها در زندان در اعتراض به نقض حقوق زندانیان اعتراض کرد و دست به اعتصاب غذا زد. اعتصاب غذای طولانی او در اعتراض به خودداری مقامات از ارائه خدمات درمانی به زندنیان بیمار را همه زندانیان ۳۵۰ شاهد بودند. اما او هرگز و حتی یک بار در اعتراض به مظالم وارده بر خود و خانواده‌اش اعتصاب غذا، اعتراض عمومی و علنی نکرد، اگرچه در مواجهه با مقامات امنیتی و قضایی نظرات‌اش را با کمترین پرده‌پوشی با آنان مطرح می‌کرد.



 باید از «صبر» عبدالفتاح سلطانی هم یاد کنیم. صبری که نمود بیرونی‌اش را به شکل «گشاد‌ه‌رویی» و «شاد زیستنِ» در زندان نشان می‌دهد. این وجه از شخصیت او در زندان موجب فراهم آوردن فضایی می‌شد که دیگر زندانیان بتوانند راحت‌تر و با مشکلات کم‌تری دوران حبس خود را طی کنند. روی گشاده و چهره همیشه خندان او در مواجهه‌ و مراوده با دیگر زندانیان از یادگارهای به یادماندنی است. و البته از یاد نمی‌بریم مواجهه او را با مصیبت بزرگ از دست دادن فرزند و آرزوی دیدار دوباره او. سخنان او بر سر مزار «هما» و عهد و پیمان با او که تمام تلاشش را برای آزادی و شادی این مردم به انجام رساند، تنها از یک «روحِ خودساخته» برمی‌آید. 

آزادی عبدالفتاح سلطانی بر همه ما مبارک