«شیرین عبادی» برنده جایزه صلح نوبل و رئیس کانون مدافعان حقوق بشر، در یادداشتی مفصل به فساد گروهی از خبرنگاران
و اهالی رسانه معترض شده و همچنین به تشریح دلایل تسلط این افراد بر رسانههای ایران پرداخته است.
چندی پیش ویدئویی از صحبتهای یک خبرنگار جوان منتشر شد که به صورت پنهانی ضبط شده و سندی بر فساد و روابط غیرحرفهای بعضی از خبرنگاران و گردانندگان رسانهها با اشخاص یا جریانهای سیاسی در پشتپرده فضای رسانهای کشور است.
به همین بهانه شیرین عبادی ضمن ذکر حقایقی که حاکی از ارتباط این «قلمفروشان» با دولت حسن روحانی و مجلسهای دهم به بعد است؛ مواردی چون سانسور، وابستگی مالی، خلاء نهادهای صنفی و سرکوبهای دادگاه مطبوعات را به عنوان مهمترین عوامل ورود فساد به رسانهها معرفی میکند.
متن کامل یادداشت شیرین عبادی را در ادامه میخوانید
✅ یادداشت اعتراضی شیرین عبادی: فرمان «بشکنید این قلمها را» ما را به امروز رسانده است
روزهای گذشته فیلمی کوتاه در شبکههای مجازی پخش شد که موضوعاتی چون وضعیت بد زندانیان سیاسی، قتل نوید افکاری و... بر آن سایه انداخت و کمتر مورد توجه قرار گرفت. نسخه کامل این فیلم که به نظر میرسد بدون اطلاع گوینده پخش شده است را در شبکه آپارات میتوانید مشاهده کنید:
https://www.aparat.com/v/Y7aB1/صحبت_های_جنجالی_علي_احمدنیا_سردبیر_سابق_اصلاحات_نیوز_در
در فیلم جوانی به نام «علی احمدنیا» در کمال صراحت کار شرمآور خود را شرح داده و با بیان اینکه: «من هم خرج دارم، پول پوشک بچهام را چه کسی میده...» آن را توجیه میکند. این فیلم دریچهای از فساد رخنهکرده در فضای مجازی را بر ما میگشاید و چشم ما را برای دیدن حقایق «پشتپرده سیاسی» بازتر میکند. علی احمدنیا برای مخاطبی که گویا قصد ورود به گروه آنها را دارد شرح میدهد: «فضای مجازی دست ماست... همین الان با کسانی که دارن میرن مجلس بستم. از لیست ۳۰ نفره، ۱۶ نفر دست ماست... ما جریانسازی میکنیم. پروژه اصلی ما مجلس نیست، ریاستجمهوری است...»
این فیلم مربوط به کدام دوره مجلس و کدام رئیسجمهور است؟
در فیلم مشخص نیست که از کدامیک از ادوار مجلس و کدامیک از انتخابات ریاستجمهوری سخن میگوید، اما وقتی می گوید: «من خودم مسئول فضای مجازی آیتالله هاشمی هستم...» با توجه به تاریخ فوت آیتالله هاشمی در دی ۱۳۹۵، بنابراین مسلماً تاریخ گفتگو باید قبل از این تاریخ باشد و چون انتخابات دوره دهم مجلس شورای اسلامی در اسفند ۱۳۹۴ صورت گرفت و در حوزه انتخاباتی تهران، شمیرانات، ری و اسلامشهر اصلاحطلبان و حامیان دولت هر ۳۰ کرسی را تصاحب کردند، لذا لیست ۳۰ نفره که در گفتگو مطرح میشود همگی نشان از مجلس دهم دارد.
دلیل دیگر هم ارزش و قدرتِ خرید پول است که در آن زمان ۵ میلیون تومان مبلغ قابلتوجهی بود. دلیل دیگر آنکه میگوید: «من برای آقای عارف دارم کار میکنم...» پس بدونشک این گفتار مربوط به اوایل سال ۹۵ است و شروع مجلس دهم شورای اسلامی.
حالا دقت کنید که میگوید: «پروژه اصلی ما مجلس نیست، ریاستجمهوری است...» پس انتخابات ریاستجمهوری باید بعد از این گفتگو باشد و در اینجا میرسیم به انتخابات دوره دوم ریاستجمهوری «حسن روحانی» که در خرداد ۹۶ اتفاق افتاد و همگی شاهدیم که علیرغم نارضایتی اکثر مردم از عملکرد حسن روحانی، بسیاری از شهروندان از ترس انتخابشدن کاندیدای دیگر یعنی «ابراهیم رئیسی» سراسیمه پای صندوق رای رفتند تا مطابق معمول بین «بد» و «بدتر» با انتخاب بد مانع از آمدن بدتر یعنی ابراهیم رئیسی شوند که نامش یادآور اعدامها و جنایات دهه ۶۰ شمسی است.
مهمترین عامل پیروزی حسن روحانی در این دوره آن بود که همگان میدانستند ابراهیم رئیسی نظرکرده و محبوب «علی خامنهای» است و با انتخاب خود در حقیقت به خامنهای نشان دادند که دیگر به افراد مورد اعتماد او علاقهای ندارند و خود را پیروز انتخابات میدانستند. اما آیا کسی توجه کرد که حسن روحانی هم محبوب رهبر بوده و فرقی بین او و رئیسی نیست؟
البته ممکن است عدهای شک کنند که این فرد و گفتارش ارتباطی با حسن روحانی ندارد. اما عکس بالا که این فرد را در کنار وزیر اطلاعات نشان میدهد، حجت را تمام میکند و نشان از رابطه تنگاتنگ و هممنفعت بودنِ این فرد با اصحاب قدرت دارد. چنین افرادی در سایه حمایت حکومتیان، سعی در «مدیریت اطلاعات و افکار عمومی جامعه» داشته و آن را به هر شکلی که دستور دارند هدایت میکنند.
یک نمونه از شیرینکاریهای این فرد، اعلام تغییرجنسیت «محمدرضا فروتن» هنرپیشه محبوب ایرانی است که همزمان با کمپین #نه_به_اعدام مطرح شد و باعث جلب توجه بسیاری از جوانان کشور گردید که خوشبختانه با تکذیت فوری فروتن به آن خاتمه داده شد.
نمونههای بسیاری را میتوان نام برد و متاسفانه این فرد تنها هم نیست، افرادی نظیر او کم نیستند که به چنین کثافتی آلوده شدهاند. این فرد نهتنها وجدان حرفهای ندارد بلکه بویی از جوانمردی و انسانیت هم نبرده و صراحتاً میگوید: «اگر بیایی توی ساختار ما، هزینهای که بشه منِ احمدنیا قبول نمیکنم... قبلاً از تیم ما ۴ نفر را در سال ۸۸ گرفتن و بردن...»
یعنی تا زمانی که فردی با این تیم کار میکند، پولی در اِزای فروش قلم و وجدانش به او خواهند داد و در زمان دستگیری یا هر نوع مشکل دیگری که ایجاد شود، اینگونه افراد نیست و نابود شده و کلاً همه ارتباط خود را قطع میکنند.
و وقتی که صحبت از نرخ وجدان است میگوید: «من گفتم ۵۰ میلیون تومان میگیرم. گفت ندارم، من اصلاحطلبم. گفتم خب ۵ میلیون بده! اما از همه پول گرفتم...» البته با توجه به ارزش پول در سال ۹۴ باید به مبلغ هنگفتی دست یافته باشد و مهمتر از همه گویا «اصلاحطلب» هم هست که به آنان تخفیف میدهد!
همینجا باید یادآور شوم هستند خبرنگاران شریفی که تحت هیچ شرایطی حاضر نیستند «قلم و فکر» خود را فروخته و پا در راهی گذارند که بخشی از آن را افرادی نظیر این فرد پیمودهاند.
مشکل کجاست؟
سوال اصلی آن است که مشکل از کجا سرچشمه میگیرد؟ این فساد چگونه وارد شریفترین صنوف شده است؟ مسلماً هر پدیده اجتماعی محصول عوامل متعددی است که مهمترین آن عبارت است از:
۱) سانسور
سانسور مطبوعات و فضای بستهای که وزارت اطلاعات و سایر نهادهای امنیتی بر نویسندگان و خبرنگاران تحمیل کردهاند بدونشک باعث پوسیدن ریشه آزادی و آزادیخواهی در این طبقه است. به یاد آوریم بهار کوتاه مطبوعاتی که تبدیل به خاطرهای دور شده.
نتیجه بهار کوتاه مدت، تعطیلی ۹۰ روزنامه و رسانه توسط قاضی مرتضوی معروف به «جلاد مطبوعات» شد. اما سانسور و فشار به مطبوعات نه با دادگاه بلکه با هجوم طرفداران انقلاب به بهانه «اسلامیکردن» و پاکسازی افراد باسابقه و خوشنام مطبوعات، و با دستور خمینی که گفت «بشکنید این قلمها را» شروع شد.
همنسلان من آن دوران سیاه را به خاطر دارند و البته دنباله آن شکستن قلمها که امروز هم ادامه دارد، منجر به راندن خبرنگاران و نویسندگان بسیاری شد که یا در زندان یا در تبعید خودخواسته قلم را شکستند و کار گل را ترجیح دادند بر فروش قلم و وجدان. به خاطر دارم دوست خبرنگاری داشتم که میگفت در یک سال ۴ بار با تعطیل رسانههایی که کار میکرده مواجه و بیکار شده است. در چنین شرایطی چه میتوان کرد؟
۲) وابستگی مالی به حکومت
عامل دیگری که نتیجه غیرمستقیمِ عامل اول است، سوبسید پنهان و آشکار و کمکهای مالی است که به رسانههای مورد نظر حکومت پرداخت میشود. در چنین فضایی مسلماً رقابت برای رسانههای مستقل سخت میشود. حکومت با پرداخت وجوه نقدی و غیرنقدی عدهای را جیرهخوار و گوش به فرمان خود کرده است. محل رقابتی برای رسانههای مستقل و خبرنگاران باوجدان باقی نمیماند. یک رسانه با کمکهای مالی حکومت میتواند سهبرابر دستمزد یک رسانه مستقل پرداخت کند و طبیعی است که عدهای ناچار میشوند برای گذراندن امور به کار در چنین رسانههای پولداری تن دهند.
۳) نبود صندوق حمایت و نهادهای صنفی مستقل
همزمان با هجوم انقلابیون وقت و شکستن قلمها، سندیکای خبرنگاران و نویسندگان مطبوعات که با همت جمعی از خبرنگاران خوشنام و باسابقه تشکیل شده بود، تعطیل و مدتی بعد با غصب ساختمان سندیکا و صندوق کمکهای مردمی، انجمن صنفی مطبوعات را راهانداختند. البته این نهاد نیمهمستقل هم تحمل نشد و بعد از حوادث ۸۸ به سرنوشت سندیکای خبرنگاران مبتلا شد و پس از کشمکشهای فراوان، چند سال بعد انجمن صنفی دیگری بازگشایی شد.
اما باید پرسید وقتی یک رسانه توقیف و خبرنگاران و کارمندانش بیکار میشوند چه کاری از آنها بر میآید؟ چگونه از اعضای خود حمایت میکند؟ کجا صدای اعتراضی در حمایت از آزادی بیان و مخالفت با وضعیت آشفته فعلی بلند شده است؟ جز سکوت البته که خبری نیست.
۴) دادگاه مطبوعات
از همه مسخرهتر، به ظاهر دادگاه مطبوعات تشکیل دادهاند. اما ترکیب هیئتمنصفه و انتخاب آن به صورتی است که همواره همان نتیجهای بیرون میآید که صاحبان قدرت میخواهند. ضمن آنکه اگر مقاله یا نوشتهای به مذاق مامورین امنیتی خوش نیاید، نویسنده را به اشاعه فساد و افساد فی الارض و... متهم و روانه بیدادگاههای انقلاب میکنند. چقدر خبرنگار و نویسنده میشناسیم که کارشان به زندان کشیده شده؟
اینها همه و همه، دست به دست هم دادهاند تا افرادی مانند علی احمدنیا زمینه رشد یابند و بتوانند با سایهانداختن بر رسانهها و شبکهها اجازه نشو و نما به افراد پاکنهاد این رشته را ندهند.
سالمسازی فضای رسانه و ریشهکن کردن فساد نهادینه شده در آن، جز با اطلاعرسانی صحیح و تاباندن نور بر چهره کثیف افراد آلوده به فساد و دستهای پشتپرده امکانپذیر نیست و این وظیفهای است بهعهده افراد دلسوز این حرفه که هنوز با وجدانی آگاه، هرچند به سختی راه را ادامه داده و مایل نیستند به چنین آلودگیهایی تن دهند.
کانال تلگرامی کانون مدافعان حقوق بشر @DhrcIran